غیرت و غارت/ نیم نگاهی به نبرد سمیرم
*غیرت و غارت* (نیم نگاهی به نبرد سمیرم) گویی تیرماه همواره برای خاندان پهلوی نحس بودهست! نبرد سمیرمنبرد سمیرم در تیرماه ۱۳۲۲ رخ داد. هشتم تا یازدهم تیر. بویراحمد و قشقایی از “نسل تیر و مرداد و رگبار و مسلسل” بودند. پیشتر در تیرماه ۱۳۰۹ نیز یک ستون عظیم و عریض نظامی در
*غیرت و غارت*
(نیم نگاهی به نبرد سمیرم)
گویی تیرماه همواره برای خاندان پهلوی نحس بودهست! نبرد سمیرمنبرد سمیرم در تیرماه ۱۳۲۲ رخ داد. هشتم تا یازدهم تیر. بویراحمد و قشقایی از “نسل تیر و مرداد و رگبار و مسلسل” بودند. پیشتر در تیرماه ۱۳۰۹ نیز یک ستون عظیم و عریض نظامی در تنگ تامرادی توسط عشایر بویراحمدی به طور کامل متلاشی شده بود.
نقشهی نبرد سمیرم را خوانین قشقایی کشیدند. صولتالدوله در سال ۱۳۱۱ در زندان قصر جان داده بود. قبل از این قتل، رضاشاه گفته بود: در ایران فقط دو مرد وجود دارد. هر دو البتّه زن بودند! اشرفالملوک (فخرالدوله) دختر مظفرالدینشاه، همسر محسن امینالدوله و مادر دکتر علی امینی که دخترخالهی مصدق و خواهرزادهی فرمانفرما نیز بود؛ و دومی: خدیجهبیبی همسر اسماعیلخان صولتالدوله و مادر خسروخان و ناصرخان قشقایی!
در سوم شهریور ۱۳۲۰ که متفقین ایران را اشغال کردند و رضاشاه بزدلانه تسلیم و سپس به جزیرهی موریس تبعید شد، ناصرخان و خسروخان فرزندان تبعیدی صولتالدوله فرصت را غنیمت شمردند و زیر سایهی مادر کمنظیر خود خدیجهبیبی بزرگ، شهریار و تهران را به سمت شهرضا و سمیرم ترک گفتند. جانشان بیقرار ایل بود، دلشان در گرو فامیل و چشمشان نگران املاک به تاراج رفتهی پدر. رفتند و تمهید مقدمات کردند و تسبیب اسباب برای انتقام. خون با خون شسته میشود! و کینه آبستن فرصت است. نبرد سمیرم (که با نامهای جنگ، حادثه، فاجعه، افتضاح و… نیز توصیف شده است) زمینههای دیگری هم داشت: تحقیر و تضعیف مستمر عشایر توسط رضاشاه؛ پیامدهای جنگ جهانی دوم؛ تامین امنیت نفت جنوب و محورهای مواصلاتی؛ گرسنگی گسترده؛ تحریک و تحرکات سیاسی و….
سرلشکر شاهبختی پیشدستی کرد و ستون مجهزی از اصفهان به سمیرم فرستاد. فرماندهی ستون، جوانی شجاع و وطندوست بود: سرهنگ حسنعلی شقاقی. او مخالف رفتن بود امّا مامور بود و معذور و ملزم به تبعیت از مافوق. برادر بزرگترش سرلشکر هادی شقاقی نیز “با فساد و ارتشای معمول افسران” (به نوشتهی منابع سفارت انگلیس) همراهی نکرده و از فرماندهی لشکر اصفهان برکنار شده بود. (در مقام تحلیل، این نکات قابل توجه و تذکرند.) تمرد امّا در حکم مرگ بود. شد آنچه نباید. حکومت شاه جوان در منجلاب بیتدبیری محض گیر افتاد.
حسینخان درهشوری در سال ۱۳۱۳ توسط رضاشاه اعدام شده بود. خان درهشوری به خان بویراحمد نامه نوشت تا انگشت بویراحمد بار دیگر به خون آغشته شود. او به پیمان چم اسپید نیز استناد و استشهاد کرد. کلانتر درهشوری در مقام نیابت از ایلخان قشقایی خطاب به سران بویراحمد نوشت: *جنگ سمیرم هم غیرت است هم غارت!*
بویراحمد تحریک شد. هزاران تفنگچی متهور پا در رکاب خان لبیک گفتند.
قشقایی و بویراحمد به هم پیوستند. چون رود خرسان و مارون. هراسانگیز و رعبافکن. خسروخان و قشونش در خسروشیرین به اردوی تامرادیها پیوستند و به اتفاق به سوی مهرگرد حرکت کردند.
سران کیگیوی و جلیل هم در درهبید منتظر عبدالله خان و محمدحسین خان بودند. اردو در آنجا نیز جمع شد و از گردنهی بیژن به سمت پادنا رکاب کشید.
از هر سو ماری مست به سوی سمیرم در حرکت بود.
ستون سمیرم امّا سیل این رودهای خروشان و خیل این جمعیت جوشان را جدی نگرفت! شقاقی مغرور بود و فاقد شناخت کافی از عشایر. قشون به پادگان رسید. گروهبان قدمعلی رجز خواند: لر دو فشنگی! دو فشنگت را بینداز و برو. زیرکی جواب داد: قصد ما خونریزی نیست. تسلیم شوید و تسلیحات را تحویل دهید.
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
گروهبان امّا در اشتباهی استراتژیک با خودزنی تاریخی به طعنه گفت: تا تنگ تامرادی تعقیبتان میکنیم!
همین کافی بود تا قشون بویراحمد بر سر خشم آید. از چند جانب پادگان مورد هجمه و هجوم قرار گرفت. شقاقی و ستونش چهار روز و سهشب مقاومت کردند. هر دو طرف تلفات زیادی دادند. در پادگان امّا از کشتهها پشته ساختند. سرانجام تیری از نزدیک (ظاهراً با اسلحهی کمری) شقیقهی شقاقی را شکافت. ستون به ستوه آمد. سربازان تسلیم شدند. پهلویها بار دیگر توسط عشایر تحقیر شدند. این رخداد بیش و پیش از همه نتیجهی مستقیم سیاستهای رضاشاه بود. تمامی مهمات، تجهیزات، تسلیحات و ادوات سبک و سنگین پادگان به تاراج رفت. شهر نیز غارت شد. شقاقی جانانه جان داد. گفته میشود بر سر جنازهاش که رفتند هنوز جان داشت. قساوت به اوج رسید: تیر خلاصی شلیک شد. تو گویی که بهرام هرگز نبود!
فردای جنگ جنازهی جوان شقاقی به همراه جسد چند تن از افسران، با احترام (به سانِ نوشدارویِ بعد از مرگِ سهراب) در آستانهی امامزاده ابراهیم سمیرم برای همیشه دفن شد.
تراژدی سمیرم چون جنگ رستم و سهراب است. خاصیت و خصیصهی تراژدی همین است. آدمی همزمان هم هر دو طرف را دوست میدارد؛ هم از هر دو بیزار است! هم آفرین میگوید هم نفرین میکند! شکست و پیروزیِ توامانِ هر دو سو، آرزوی اوست! تراژدی لطف و قهر همزمان است و جمع شگفتیآور اضداد.
در این رویارویی فارغ از همهی تحلیل و تفسیرها، زمینهها و پیامدها، زمانه و طرفین تنازع، چند نکته به نظر من درخور توجه دوچندان است.
۱_بازی رندانهی کی نصیر بهادر که از یک سو به موجب تلگرافی به دربار مراتب شاهدوستی و سوابق دولتخواهی خود را اعلام میکند و از سوی دیگر به دلیل “عدم مساعدت و امریه دولت” توپ را در زمین شاه جوان میاندازد که با این اوصاف “قادر به جلوگیری آنها” نیست. او در مقام نتیجهگیری گفته بود: با این وضعیت او را “در ردیف متمردین محسوب نفرمایند….”
(دربار شاهنشاهی، رونوشت تلگراف نصیر بهادر بویراحمدی، شماره ۶۹۲، مورخه ۱۳۲۲/۳/۶)
۲_ دارایی امام جمعهی سمیرم که توسط جنگجویان عمدتاً بویراحمدی غارت و ده روز بعد توسط خود وی فهرست و اعلام شده است: چند بار قاطر از “قالی و ظروف و آلات طلا و نقره و لباس و اشیاء عتیقه… را غارت کردند….”
(عریضهی سید علی امام جمعه۱۳۲۲/۴/۲۹، ساما(ک) ۸۱۱. در: نبرد سمیرم انگلیسیها، قشقاییها و جنگ دوم جهانی: کاوه بیات، ص۱۸۲.)
۳_بند سوم مکاتبهی خسروخان قشقایی با نخستوزیری مورخ ۱۳۲۲/۵/۲۶ با عنوان “موضوع انتخابات آزاد” و تقاضای تعیین “نماینده مستقل و مستقیم” برای ایلات.
۴_ سنگ گور سرهنگ شقاقی که توسط همسر او تدوین و تنظیم شده است:
“آرامگاه شادروان سرتیپ حسنعلی شقاقی
شهید راه امنیت میهن
فرزند مهدی “ممتحنالدوله”
ولادت ۱۲۸۰
شهادت تیرماه ۱۳۲۲ شمسی
در مشهد عشق جز نکو را نکشند
روحش شاد
هدیه فریده
برچسب ها :اخبار خوزستان ، اخبار روز ، پایگاه خبری عهد کهن ، حسنعلی شقاقی ، خبر روز ، عهد کهن ، نبرد سمیرم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰